هزار و شصت و شونزده
یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 6:58 PM :: نويسنده : احمد


 خونمون مهمون اومد
وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدودیک و نود بود
وقتی کفشش رو درآورد یک و هفتاد وپنج شد ،
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شدیک و پنجاه
نگرانم کم کم محو بشه ! :|
.
.
.
آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند ؟
پا دارد ولی حرکت نمیکند ؟
بال دارد ولی پرواز نمیکند ؟
نوک دارد ولی غذا نمیخورد ؟
پرنده ی مرده‏ !!‏‏ :D
.
.
.
یه بار ما یه دونه هندونه خوردیم،
در حدی که کم مونده بود پوستش سوراخ شه !
فرداش رفتگر محلمون در زد و گفت:
اگه دیگه با این پوست هندونه کاری ندارین من ببرمش :|
.
.
.
به لقمان گفتند با چی میای اینترنت ؟
گفت : با بی ادبان ! :D
.
.
.
غودا چیست؟
کلمه ای که بروسلی وقتی میگفت زورش ۳ برابر میشد :D
.
.
.
ثابت شده !
دور از دسترسها همیشه میتابند ، مثل ستاره ، ماه
در دسترسها لامپی بیش نیستند !
تو هم که لامپ دستشویی همش !
.
.
.
این حقه مسلم هر دختریه که،
عکسای ۱۳ تا ۱۸ سالگیشو بسوزونه ! :D
.
.
.
دختری از مردی پرسید :
چرا تا مرز دیوانگی عاشق کسی میشوم
در حالی که میدانم در نهایت به اون نمیرسم ؟
مرد جواب داد:
به من بگو چرا زندگی میکنیم
در حالی که میدانیم در آخر می میریم !؟
هیچی دیگه
دختره هم زد تو دهنش
گفت سوال منو با سوال جواب نده  ! :|
.
.
.
شازده کوچولو به روباه گفت : بیااااااااا
روباه اومد و گفت : ها چی میگی ؟
شازده کوچولو گفت : دوری کنیم از هـــــــــــم ! :D

                     

           

 

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 6:31 PM :: نويسنده : احمد

 

                                                                                       

                                   خب دیگه آخرای امتحاناته، این مطلب رو گذاشتم یه کم روحیتون عوض شه :D

اگه دوستام میتونستن ۵ثانیه بعد از اینکه گوشی رو قطع میکنم رو بشنون،
تا الان هیچ دوستی نداشتم ! :lol:
.
.
.
دعوت مودبانه ی بابام از من برای صرف شام :
تَن لَشتو از پشت کامپیوتر جمع کن بیار، سفره پهن کن !!
محبت همینجوری داره میپاچه رو در و دیوار :|
.
.
.

 

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 6:31 PM :: نويسنده : احمد

 مدرسه :
۲+۲=۴
تمرین خونه :
۴+۲*۸/۲
سوال امتحان
حمید ۵ سیب دارد ، او هفت دقیقه تا رسیدن قطار فرصت دارد
جرم خورشید را محاسبه کنید ! 

تو توالت بودم و تو حال خودم … یک هو یکی محکم زد به در … گفتم بله … ؟
دیدم داداشمه میگه اه تو اونجایی !؟!؟! گفتم پـَـ نـَـ پـَـ این صدای منشی توالته …
لطفا بعد از شنیدن بوق بفرمایین داخل ! 

از بس که این چند وقته مطالب عاشقونه خوندم،
همش فکر میکنم یکی منو ول کرده رفته !

یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 6:30 PM :: نويسنده : احمد

 تو این دوره زمونه

باید به بعضی از پسرا گفت :
خدایی دمت گرم که هنوز دست به ابروهات نزدی!! 

مرد : ناهار چی داریم ؟
زن : ماکارونی
مرد : نمی خورم دوست ندارم
زن : چطور شنبه و یک شنبه و دو شنبه و سه شنبه وچهار شنبه و پنج شنبه خوردی دوست داشتی ؟ 

منطق ریاضی چی میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگه که هر مسأله ای که دیدی داره آسون حل میشه،بدون راه حلت اشتباهه 


یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 6:29 PM :: نويسنده : احمد

 برنامه ریزى هاى من روى کاغذ ، شبیه برنامه ى روزانه ى مرحوم دکتر حسابیه
ولى در عمل مثل کریم آقمنگل زندگى میکنم :| 

بچه های مردم میرن المپیاد فیزیک و ریاضی مدال طلا میگیرن،بعد من هنوز کله مو میکنم تو آستین موقع لباس پوشیدن :| 

اینم از سرعت اینترنت ما 
7 تا تب باز میکنم انگار پای منقلم...
باید هـــی مثل این سیخ های کباب از اول تا آخر بهشون سر بزنی ببینی لود شدن یا نه 

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺩﺭﮔﻤﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ
ﺍﮔﻪ یه استاد ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺳﺎﺭﻭ ﺩﺭﺱ ﺑﻌﺪﻩ
یه ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﯽﺗﻮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺳﺎﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ !؟ 

پيوندها


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 93
بازدید کل : 3820
تعداد مطالب : 503
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1