هزار و شصت و شونزده
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 9:51 AM :: نويسنده : احمد


یه معتاده پیام گیر میخره پیامش رو اینطوری میذاره : با عرژ شلام ، هشتم ولی خشتم

 



 مرد : عزیزم : یک هدیه تولد سورپریز برات دارم . زن : چقدر عالی ، چی هست ؟ مرد : اسم تو رو روی ویروس جدیدی که طراحی کردم ، گذاشتم !!!!!!!!!!!!


معلم : بگو ببینم منابع زیر زمینی مهم ایران چیاست ؟ شاگرد : خانم اجازه ! پیاز ، سیب زمینی ، هویج ،شلغم !!!!!!!!!!



ادامه مطلب ...
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 9:47 AM :: نويسنده : احمد

 راننده زن را چطور بشناسيم (طنز)

.

1) اگه ماشينش پنچر بشه کاپوت ماشين رو بالا ميزنه

و توي ماشينو نگاه ميکنه!


2) اگه راهنماي چپ رو بزنه و سمت راست بپيچه!


3) وقتي پشت سرش باشي و چراغ بزني يا بوق بزني

 توي آينه رو نگاه کنه تازه يادش مياد

 که روسريش رو بايد درست کنه!


4) وقتي که با سرعت 140 تا يه پيچ رو دور بزنه

(البته اين يکي در مورد خانوم ها صدق نميکنه)

 چون اونا بشتر از 14 تا نميرن!


5) وقتي که برن پمپ بنزين و بعد از زدن بنزين

 با همون شيلنگ داخل باک حرکت کنن برن!

 


آقايون لطفاْ اون لبخند رو از صورتتون پاک کنيد!!!!!!.....

.

 

28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:28 AM :: نويسنده : احمد

نتیجه بازدید
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

 

28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:28 AM :: نويسنده : احمد

دقت عمل

در اولین ساعت درس کلاس تشریح و کالبد شکافی‌ دانشکده پزشکی‌ یزد استاد به دانشجویان سال اول میگوید: به شما تبریک میگویم که در کنکور قبول شده و الان رسما دانشجوی پزشکی‌ هستید. ولی‌ برای فارغ التحصیل شدن و پزشک شدن هم باید "دقت عمل" داشته باشید و هم "رقت عمل".

28 شهريور 1391برچسب:, :: 8:28 AM :: نويسنده : احمد

روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
"آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.

یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. "

 فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شكن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد.

" تو تقلب كردی، این نامردیه "

پيوندها


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 202
بازدید دیروز : 463
بازدید هفته : 665
بازدید ماه : 2608
بازدید کل : 6335
تعداد مطالب : 503
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1